قسم
دوم، كه مهمتر از قسم اول است، ايمان استدلالي ميباشد. يعني ايماني كه رسوخ كرده
است در عقل. عقل باور كرده است خدا هست. عقل باور كرده است معاد هست. عقل باور
كرده است كه روزه ی ماه مبارك رمضان مصلحت تامّه ی مُلزمه دارد. نماز واجب مصلحت تامّه
ی مُلزمه دارد. نماز شب انسان را به مقامهاي بلندي ميرساند. عقل باور كرده است
كه حجاب در اسلام چيز خوبي است و لااباليگري در حجاب، و بيعفّتي، براي زن و براي
مرد چيز بدي است. اين ايمان استدلال ميخواهد. يعني مثلاً برهان نظم به ما ميگويد
خدا هست. حركت جوهري مرحوم صدرالمتألهين اثبات معاد جسماني ميكند، و بالأخره
كتابهاي كلامي زيادي كه توسط بزرگان حوزه ی علميّه ی قم در اين باره نوشته شده
است، به ما ميگويد كه اصول دين استدلال دارد. همه ی اصول دين هر كدامش دليلها
دارد.
اگر كسي
مدّتي كتابهايي را كه مربوط به كلام است مطالعه بكند، قطعاً ايمان در عقلش رسوخ ميكند.
يعني عقل اصول دين را باور ميكند. عقل باور ميكند كه واجبات و محرّمات قرآن
مصلحت دارد، مفسده دارد، عقل باور ميكند كه قرآن كلام خداست و تا روز قيامت ميتواند
جامعه ی بشريّت را اداره كند. ما مسلمانها ادّعايمان اين است كه علم هر چه ترقّي
كند، مردم هر چه روشنتر شوند، جامعه هر چه رو به كمال رود، قرآن و قوانين اسلام
بهتر ميتواند جامعه را اداره كند.
اين
مدّعا بايد با دليل باشد براي همه مخصوصاً براي جوانها. جوانهاي عزيزم! همه ی شما
بايد مطالعه ی ديني داشته باشيد. به پدر و مادرها سفارش كنم، در خانههاي شما بايد
كتابهاي ديني باشد. بايد رساله ی عمليّه ی مرجع تقليد در خانههاي شما باشد.
چنانچه قرآن در خانههاي شما هست بايد رساله ی عمليّه هم باشد. بايد در خانههاي
شما كتابهاي اخلاقي و كتابهاي مربوط به معارف اسلامي باشد. در خانه ی يك مسلمان
اگر كتابهاي مربوط به معارف اسلامي، مربوط به اخلاق و تفسير، و بالاخره مربوط به
اصول دين نباشد، رساله ی مرجع تقليد نباشد، اين خانه را نميتوان گفت خانه ی يك
مسلمان، خانه ی يك شيعه. شيعه بايد مطالعه داشته باشد شيعه و مسلمان بايد با شعار «تَفَكُّرُ
ساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ» جلو برود. يعني وقتي وارد اطاق پذيرائي شما شوند ببينند
با زينت نوشته شده: «تفكّر ساعة خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ
سنة» و همينطور كه گلها و گلدانها و امثال اينها زينت خانه ی
شما شده، كتابهاي ديني هم در خانه ی شما زينت اطاق شما باشد. اين وظيفه ی يك
مسلمان است. مخصوصاً وظيفه ی جوانها. جوانها در وقت بيكاري بايد مطالعه داشته
باشند و اتّفاقاً يكي از تفريحهاي خوبي كه براي جوانها ميتوان درست كرد تَفَنُّن
در مطالعه است.
كتابخانه
بايد فراوان باشد. متأسّفانه اين يكي از نواقص ماست كه كتابخانه كم داريم حتي در
قم. چه رسد جاهاي ديگر. در هر دِهي يا روستائي در هر قصبهاي و در هر شهري بايد
كتابخانه فراوان باشد.
ايمان
استدلالي خوب است؛ اما مثل ايمان اوّل، در بنبستها كاربُرد ندارد. يعني صاحب اين
ايمان ميتواند با دليل، خدا و معاد را ثابت كند. ميتواند با دليل، قرآن و پيغمبر
و امام را ثابت كند. اما همين فرد اگر در بنبست واقع شد، يعني غريزه ی جنسي
طوفاني شد، غريزه ی رياستطلبي طوفاني شد، غريزه ی حبّ به مال طوفاني شد، شكست ميخورد.
آن غريزه، بر علم مقدّم ميشود.
به
اوّلي ميگفتيم ايمان حرفي يا تقليدي؛ به اين ميگوييم ايمان استدلالي كه علم است.
علم يعني برهان؛ يعني استدلال. كاربرد برهان و استدلال كم است. يعني حتي عالم هم
گاهي در بنبستها ميماند.
براي يك
نفر عالم كه كتابي هم در «توحيد» نوشته بود، مشكلي پيش ميآيد؛ و او نميتواند صبر
كند؛ و بالاخره يك كافر از كار در ميآيد؛ و اين شعر را ميگويد:
كَمْ
عاقِلٍ عاقِلٍ اَعْيَتْ مَذاهِبُهُ وَ
جاهِلٍ جاهِلٍ تَلْقاهُ مَرْزوُقاً
هذا
الَّذي تَرَكَ الأَوْهامَ حائرَةً وَ
صَيَّرَ الْعالِمَ النِحْريرَ زِنْديقاً
ميگويد:
انسان متحيّر است، گاهي عاقلها در كاري ميمانند و جاهلها و ضعشان روبراه است و
همين امر باعث ميشود كه گاهي عالم بيدين ميشود. البته اگر فقط علم باشد، فقط
استدلال باشد. گرچه هيچي بهتر است اما در همه ی مواقع كاربرد ندارد.
اشكال
ديگري هم كه در علم است اين است كه با شكّ و شبهه و تخيّل سازگار است. عالم، ميداند
خدا هست اما شُبهاتي برايش پيش ميآيد. علم دارد معاد هست اما بعضي اوقات شكهايي
برايش جلو ميآيد. يعني يك نقطه ی سياه جهل هميشه در علم خوابيده است.